سعادت، بهشت، ارم، فردوس، بهشت برین سایر معانی: پردیس، جنت، مینو، گشتای، محل خوشی و سعادت، (از ریشه ی فارسی)، ملکوت، عرش، خوشی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی حس کردن، فلج کردن، از کار انداختن سایر معانی: پراکافتن، پراکافت کردن، خواباندن
کاستن، چیدن، پوست کندن، تراشیدن، سرشاخه زدن، قسمت ای زائد چیزی را چیدن سایر معانی: (پوست یا رویه یا پستی و بلندی سطح چیزی را) تراشیدن، زدن، کندن، (معمولا با: down) کاستن (به ویژه هزینه را)، ...
تساوی، تعادل، توازن، برابری، زوجیت، زوج بودن سایر معانی: هم ارزی، هم ترازی، هم ارجی، هم رتبگی، همانندی، تشابه، هم سنگی، همسانی، یکسانی، موازنه، (کامپیوتر) همسنگی، برابری نرخ مبادله ی ارزها، ...
کشیش بخش سایر معانی: (کلیسای انگلیکان) کشیش کلیسای محل (rector هم می گویند)
شرکت در مالکیت، مشارکت، شرکاء، انبازی سایر معانی: شراکت، معاضدت، همکاری، شرکت [حسابداری] شرکتهای غیر سهامی [حقوق] شرکت مدنی، شرکت غیر سهامی، شرکت تضامنی
(عامیانه) دسته، مجموعه، انبوهه، دسته، جماعت، گروه کثیر
شیرینی، شیرینی پزی، کماج و کلوچه و مانند انها سایر معانی: (انواع شیرینی های ساخته شده از این خمیر) کیک، پای، نان شیرینی (و غیره)، خمیر شیرینی پزی [صنایع غذایی] محصولات نانوایی : محصولاتی چون ...
فقیر کردن، گدا کردن سایر معانی: بی چیز کردن، لات و لوت کردن، مفلس کردن
اسودگی خاطر
قله، نوک، راس، منتها درجه، ستیغ، حد اکثر، کاکل، کلاه نوک تیز، به قله رسیدن، تیز شدن، بصورت نوک تیز درامدن، به نقطه اوج رسیدن، نحیف شدن، دزدیدن سایر معانی: بیمار گونه شدن، رنجور شدن، پژمردن، ...
سلسله ی مراتب میان پرندگان (مرغ ارشد به همه نوک می زند و مرغ دوم به همه نوک می زند به جز به مرغ ارشد و همینطور تا آخر) [آمار] نظام نوک زنی