معنی

کاستن، چیدن، پوست کندن، تراشیدن، سرشاخه زدن، قسمت ای زائد چیزی را چیدن
سایر معانی: (پوست یا رویه یا پستی و بلندی سطح چیزی را) تراشیدن، زدن، کندن، (معمولا با: down) کاستن (به ویژه هزینه را)، (به تدریج) کم کردن، سرشاخه چیدن، قسمت های زائد چیزی را چیدن

دیکشنری

صحیح
فعل
peel, pare, hull, rind, bark, flenseپوست کندن
shave, scrape, carve, trim, whittle, pareتراشیدن
reduce, reduce, decrease, diminish, lessen, pareکاستن
crop, lop, pare, prune, trimسرشاخه زدن
arrange, pick, mow, pluck, set, pareچیدن
pareقسمت ای زائد چیزی را چیدن

ترجمه آنلاین

پاره کردن

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.