مختصر کردن، کوتاه کردن، خلاصه کردن سایر معانی: تلخیص کردن، به اختصار بیان کردن، به صورت فشرده در آوردن، محروم کردن، کم کردن، (از قدرت یا اعتبار ) کاستن، محدود کردن [ریاضیات] خلاصه کردن، کوتا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ورم چرکی، دمل، ابسه، دنبل، ماده، خراج سایر معانی: آبسه، کورک، پیله، نباور [علوم دامی] تجمع متمرکز چرک که بوسیله تجزیه بافت در حفرهای تشکیل می شود. [بهداشت] آبسه
پاک کردن، اعلام بی تقصیری کردن، مبرا کردن، بخشیدن، بری الذمه کردن، امرزیدن، عفو کردن، کسی را از گناه بری کردن سایر معانی: تبرئه کردن، آزاد کردن (از قید چیزی)، بخشودن، آمرزیدن، بخشیدن گناه، ک ...
مغلق، پیچیده، غامض، پنهان سایر معانی: مشکل، بغرنج، سخت آموز، مبهم، ژرف، دشوار
فهرست واپایش دسترسی [مهندسی مخابرات] فهرستی که دسترسی و منع دسترسی به خدمات را برای سامانههای امنیت شبکه واپایش میکند
واژههای مصوب فرهنگستان
اماده ء جنگ کردن، مجهز کردن، ملبس کردن
نقطۀ انباشتگی [ریاضی] برای مجموعهای از یک فضای توپولوژیکی، نقطهای از آن فضا که هر همانستگی (cohomology) آن شامل دستکم یک نقطه از آن مجموعه غیر از خود آن نقطه باشد ...
تسلیم شدن، تن در دادن، رضایت دادن، موافقت کردن، راضی شدن، ارام کردن سایر معانی: (با بی میلی) موافقت کردن، گردن نهادن [حقوق] رضایت دادن با سکوت، بطور ضمنی اعراض کردن از حق، تسلیم شدن ...
تبرئه کردن، روسفید کردن، برطرف کردن، ادا کردن، از عهده برامدن، انجام وظیفه کردن، پرداختن و تصفیه کردن، ادای نمودن، برائت کردن سایر معانی: رفتار کردن، بری الذمه کردن، (از وظیفه یا تعهدی) معاف ...
بند باز یا اکروبات، اکروبات سایر معانی: آکروبات، بندباز، ژیمناست، آکروبات باز، سیاست باز [کامپیوتر] برای ایجاد و خواندن فایلهای پی دی اف . این نرم افزار کاربرران را قادر می سازد تا فایلهای پ ...
خو گرفته، معتاد سایر معانی: اموخته ومعتاد، تسلیم شده
سرک، افزایش، ضمیمه، اضافه، جمع، لقب، متمماسم، اسم اضافی، ترکیب چند ماده با هم سایر معانی: (حساب) جمع، اضافه شدن، افزودگی، هر چیز اضافه شده یا الحاق شده به چیز دیگر، الحاقی، اضافی، عنوانی که ...