تملک ثانوی سایر معانی: تملک ثانوی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجدید فعالیت، تجدید حیات، بازخیز سایر معانی: طغیان مجدد [کوه نوردی] هَرَنج، (غ) (مظهر قناعت و) محل آشکار شدن جویبار زیر زمینی یک غار . در اطراف کرمانشاه از این نقاط زیاد است و به آن سراب می ...
احیا، بهوش اوری سایر معانی: احیا، بهوش اوری
بازیابی سایر معانی: بازپس گیری، اعاده، بازآوری، بازیافت [کامپیوتر] بازیابی [آب و خاک] بازیابی
بازبین، منقد ادبی، بازبین گر سایر معانی: نقدگر (به ویژه نقدگر آثار معاصر در مجلات و روزنامه ها)، منتقد، هنرسنج
تجدید حیات سایر معانی: تجدید حیات
تقویت، تجدید، تمدید، احیا، استقرار مجدد سایر معانی: نوجانی، جان تازه، نیروی تازه، تجدید قوا، تجدید حیات، رواج مجدد، نورواجی، از نو باب شدن، جانبخشی، نوشکوفی، جلسه ی مذهبی، گردهمایی دینی، (حق ...
نیروبخش، مقوی، داروی نیروبخش، دوای مقوی
افسانه، داستان عاشقانه، رمان، کتاب رمان، بصورت تخیلی در اوردن، خیال بافی کردن سایر معانی: ماجرای عشقی، مغازله، عشق بازی، رابطه ی عاشقانه، خواستگاری کردن، علاقه ی عاشقانه یا جنسی نشان دادن، ر ...
مقدس نمایی، تقدس
کمربند، ارسی، حمایل نظامی و غیره، پنجره گلخانه، حمایل زدن، پنجره گذاردن سایر معانی: (از ریشه ی عربی) شال کمر، شال حمایل، حمایل، قاب پنجره یا در (که شیشه در آن قرار می گیرد)، پنجره ی شیشه دار ...
چوب بست، دار، داربست، تخته بندی، سکوب یا چهار چوب، خاده، بدار اویختن، تخته بندی کردن، سکوبزدن سایر معانی: (معماری) داربست، تخته بندی بیرون ساختمان (برای تمام کردن روکار)، سکوب (که روی آن محک ...