پرهیزکننده، پرهیزگار، کسیکه ازاستعمال مسکرات پرهیزدارد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
امبولانس، بیمارستان سیار سایر معانی: (در اصل) بیمارستان سیار، بوسیله امبولانس حمل کردن
واگن مفصلی [حملونقل ریلی] واگنی متشکل از چند قسمت که بهوسیلۀ مفصل به هم متصل شده باشند
واژههای مصوب فرهنگستان
خود رو، اتومبیل، ماشین متحرک خودکار، ماشین خودرو سایر معانی: ماشین سواری، خودرو (سواری نه باری)، اتومبیل راندن، اتومبیل سوار شدن
واگن پارسنگ [حملونقل ریلی] واگنی برای حمل و تخلیه و پخش مناسب پارسنگ بر روی بستر خط
قمقمه، فروشگاه یا رستوران، نهارخوری سایر معانی: رجوع شود به: post exchange، رستوران ارتشی، رستوران و تفرجگاه مجاور سربازخانه، (ادارات و مدارس و غیره) اغذیه فروشی کوچک، نوشابه فروشی، دکه، (در ...
واگن خودروبَر [حملونقل ریلی] واگن یک یا چندطبقه با مهاربندی ویژه برای حمل خودرو
(در مورد معتادان) ترک اعتیاد (یکباره و به طور کامل)، محروم (کردن یا شدن معتاد از آنچه که به آن خو دارد)، خمار، (خودمانی) بدون تهیه وتدارک، بدون آمادگی، بلامقدمه، (خودمانی) به طور صریح و بی پ ...
گاری سرپوشیده (که مهاجران آمریکا با آن سفر می کردند)
واگن جرثقیلدار [حملونقل ریلی] واگنی که در یک سر آن جرثقیلی برای بارگیری و تخلیه نصب شده باشد
کشتیرو [حملونقل ریلی] واگن قابل حمل با کشتی
دروغ گفتن، گپ زدن، پرگفتن سایر معانی: وراجی کردن، یاوه گفتن، زیاده گویی، پرگویی، ور ور، حرف مفت، دروه گفتن