توافق، نگهداری سایر معانی: پیروی، نگهداشتن (قول و غیره)، تبعیت (از رسوم و غیره)، قیمومیت، تصدی، متولی گری، حفظ، حراست، نیکداشت، وضعیت، ذخیره سازی، اندوختن، غذا، علوفه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفترداری مترادف
ساماندهی، دفتر داری سایر معانی: ثبت داد و ستدها در دفتر ویژه [کامپیوتر] دفترداری ( housekeeping ) [ریاضیات] دفترداری، حسابداری
[حسابداری] دفترداری دوبل یا دوطرفه [ریاضیات] دفتر داری با ثبت دو طرفه، روش ثبت مترادف، دفتر داری دوبل، دفتر داری دو طرفه
[کامپیوتر] اعمال خانه داری.
خانه داری، اداره منزل سایر معانی: کلفتی، خدمتکاری، اداره ی خانه، کاخداری [کامپیوتر] عملیات کامپیوتری که مستقیماً کمکی برای بدست آوردن نتایج مطلوب نمیکند اما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه ان ...
کارهای سبک خانکی، کارهای خانه داری
صلحبانی [علوم نظامی] انجام عملیات نظامیای که با رضایت طرفهای درگیر در جنگ برای نظارت بر اجرای یک موافقتنامه طراحی میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
نیروهای صلحبان [علوم نظامی] نیروهای نظامیای که با رضایت طرفهای درگیر در جنگ برای نظارت بر اجرای موافقتنامۀ صلح تعیین میشوند ...
حفاظت، امانت، حفظ چیزی از خطر و غیره سایر معانی: امانت داری، پاسداشت، ایمن داشت، نگهداری، حفظ، حفاظت، توجه
[ریاضیات] دفترداری یک طرفه، دفتر داری ساده
این بانظرماوفق نمیدهد، این مطابق نظریه مانیست ru