موجب شدن، وارد امدن، متحمل شدن بر سایر معانی: (قرض یا هر چیز ناخوشایند) بالا آوردن، متحمل شدن، برسرخود آوردن، موجب خرج یا ضرر یا تنبیه و غیره شدن، خسارت دیدن [حقوق] متحمل شدن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] متضرر شدن، زیان دیدن، خسارت دیدن
بی چاره، بی درمان، بهبودی ناپذیر، علاج ناپذیر سایر معانی: لاعلاج، درمان ناپذیر
عمل متحمل شدن یا بالا آوردن قرض و غیره، تحمیل، تعلق گرفتگی، شمول، مشمولیت
جاری به طرف داخل، درون ریز
تعدی، تاخت و تاز، غارت، تهاجم، تاراج و حمله، غارتگری سایر معانی: (به ویژه اگر نامطبوع باشد) درون روی، درون ریزی، رسوخ، یورش، هجوم، درازدستی [آمار] درون گشت
تهاجم کننده، تهاجمی، تاخت و تاز امیز
انحناء سایر معانی: خمیدگی سوی درون، سرکجی، خم سازی سوی درون [ریاضیات] بداخل خمیدگی
کج کردن سایر معانی: (خمیدگی به طرف داخل) درون خمیده، درون کژ، انحناء
حریمشکنی باند [حملونقل هوایی] حضور بیموقع و غیرمجاز هرگونه وسیله یا عامل مزاحم در محدودۀ باند در زمانی که هواگَرد در آن در حال نشست یا برخاست است ...
واژههای مصوب فرهنگستان