incurve
معنی
کج کردن
سایر معانی: (خمیدگی به طرف داخل) درون خمیده، درون کژ، انحناء
سایر معانی: (خمیدگی به طرف داخل) درون خمیده، درون کژ، انحناء
دیکشنری
وارد شدن
فعل
tilt, crook, contort, bend, inflect, incurveکج کردن
ترجمه آنلاین
منحنی کردن