[ریاضیات] رأس مشخص
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخصیص، اسم، تعیین، نقش سایر معانی: گزینش، انتخاب، انتصاب، عنوان، نام، لقب، کنیه، نامگذاری [عمران و معماری] تسمیه - مقصد [ریاضیات] معرفی، سمت، نقش
[عمران و معماری] علامت گذاری تشخیص
معرفی کننده، اشاره کننده، تعیین کننده
عمدی سایر معانی: طرح، طراحی، طرح کردن طرح کردن، قصد کردن، تخصیص دادن، نقشه، زمینه، تدبیر، خیال، مقصود
[عمران و معماری] مخلوط طراحی شده
طراح سایر معانی: طرحگر، - پرداز، نقش گر، نگاره گر، (طرح شده توسط طراح مشهور) ویژه ساخت [سینما] طراح [عمران و معماری] طراح [ریاضیات] نقشه کش، طرح آفری، طراح
طرح متعادل [آمار] طرحی آزمایشی که در آن شمار مشاهدات در سطوح مختلف برابر است
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] طرح متعادل - طرح متوازن - طرح با تراز یکسان [آمار] طرح متعادل
[ریاضیات] طرح بلوکی ناکامل متعادل [آمار] طرح بلوکهای ناقص متعادل
[روانپزشکی] طرح بین آزمودنی ها. طرحی تجربی که در آن آزمودنی های مختلف تحت شرایط متفاوت مورد آزمایش قرار می گیرند.
[آب و خاک] دبی طراحی سرریزپلکانی