اذیت کردن، مسحور کردن، دارای روح شیطانی کردن، سحر و جادو کردن، خبیی کردن سایر معانی: رجوع شود به: beadsman، شیطان زده کردن، دستخوش شکنجه و درد کردن، مرتبا آزار دادن، به ستوه آوردن، فاسد کردن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همکار، متحد، هم پیمان، هم بستر، همخواب، پارچه ی ضخیم با راه راه های برجسته (مانند مخمل کبریتی)
تیره کردن
کثیف کردن، روی زمین کشیدن و چرک کردن سایر معانی: چهار پایه ی تخت (به ویژه اگر بلند باشد و سایبانی بر آن قرار گیرد)، در گل و خاک کشیدن، گل آلود و کثیف کردن، در منجلاب کشیدن، خیس کردن ...
کثیف، گل الود، الوده، خیس سایر معانی: گل الود، الوده، کثیف، خیس
در گل و خاک کشیدن، گل آلود و کثیف کردن، در منجلاب کشیدن، نرده ی دو طرف بستر، نرده ی تخت
بیمار، علیل، بستری سایر معانی: نرده ی دو طرف بستر، نرده ی تخت، بیمار بستری (bedrid هم می گویند)
[نفت] لایه های حد وسط
ملحفه، ملافه سایر معانی: وابسته به جماع و امور جنسی، اتاق خواب، خوابگاه، ملافه ی بستر [نساجی] ملافه - ملحفه
بالین، کنار بستر سایر معانی: کنار بستر یا تخت، نزدیک تخت، (دکترها و پرستارها) رفتار نسبت به بیماران
چادر شب رختخواب، روپوش تختخواب سایر معانی: روبستری، چادرشب روی رختخواب، مقرمه، بستر آهنگ
الکترونیک : انتن بدسپرینگ