کنار، رفته، دور افتاده، یکسو، فاصلهدار، دور از، بیرون، پس از ان، دور، بی درنگ، بیک طرف، بعد، بیرون از، در سفر، بطور پیوسته، از انجا، از ان زمان، از انروی سایر معانی: درجای دیگر، به سوی دیگر، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به قیمت مستقل از قیمت بازار
[فوتبال] بازی خارج از خانه
(معمولا به صورت امر و بدون فعل) ببر!، بیا!، برو!
جدایی، فرار، استعفاء، رم، هجوم وحشیانه گله گوسفند و گاو سایر معانی: گوزیدن، چسیدن، ضرطه در کردن، عدول یا سرپیچی (از سنت یا روش و غیره)، جدا شده، جدایی گرای، انشعابی، ترک، (تئاتر و غیره) زودش ...
[سینما] شکستنیهای ایمن [وسایل صحنه ]
زیره، زیره سیاه، درخت زیره سایر معانی: کشتی کاراول (که ناوی سبک و تندرو بود و بیشتر در اسپانیا و پرتغال سده های پانزده و شانزده به کار می رفت)، (گیاه شناسی)، گیاه زیره (carum carvi از خانواد ...
مردود، رانده سایر معانی: کشتی شکسته، وامانده، در مانده، بی پناه، مطرود، (چیز) دورانداخته شده، دورانداخته، رانده، مردود، کشتی شکسته، مطرود
دور انداختن، رها کردن، ول کردن
[سینما] صحنه لایی - نمای برشی - نمای برون برش
(در مورد صدا و شهرت و غیره) کم کم از بین رفتن یا ضعیف شدن، محو شدن، چشمان خماریابیحال
دور شدن از، جلو زدن از، جلوتر از دیگران حرکت کردن در مسابقه وغیره، دیگران را پست سرگذاشتن