breakaway
معنی
جدایی، فرار، استعفاء، رم، هجوم وحشیانه گله گوسفند و گاو
سایر معانی: گوزیدن، چسیدن، ضرطه در کردن، عدول یا سرپیچی (از سنت یا روش و غیره)، جدا شده، جدایی گرای، انشعابی، ترک، (تئاتر و غیره) زودشکن (اشیای قلابی که در صحنه های زد و خورد و غیره به آسانی و به طور بی خطر شکسته یا متلاشی می شوند)
[عمران و معماری] گسیختگی - جدایی
[برق و الکترونیک] انشعاب
[فوتبال] فرار(توسط مهاجم)
[زمین شناسی] گسیختگی- جدائی
سایر معانی: گوزیدن، چسیدن، ضرطه در کردن، عدول یا سرپیچی (از سنت یا روش و غیره)، جدا شده، جدایی گرای، انشعابی، ترک، (تئاتر و غیره) زودشکن (اشیای قلابی که در صحنه های زد و خورد و غیره به آسانی و به طور بی خطر شکسته یا متلاشی می شوند)
[عمران و معماری] گسیختگی - جدایی
[برق و الکترونیک] انشعاب
[فوتبال] فرار(توسط مهاجم)
[زمین شناسی] گسیختگی- جدائی
دیکشنری
جدایی
اسم
separation, divorce, segregation, breakaway, rupture, dissociationجدایی
escape, runaway, fugitive, defector, deserter, breakawayفرار
breakaway, demissionاستعفاء
rum, stampede, scare, breakawayرم
breakawayهجوم وحشیانه گله گوسفند و گاو
ترجمه آنلاین
جدا شده