نمایشی، درهم سایر معانی: (وابسته به هنر نمایش) نمایشی، تئاتری، نمایش مانند (از نظر برخوردها و ساختمان)، (رویداد یا سرگذشت پرهیجان و پر تحرک) پرماجرا، شگرف، پرشور (dramatical هم می گفتند)، مه ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[سینما] اعمال دراماتیک
[سینما] موقعیت دراماتیک صحنه
[سینما] تنش نمایشی
(داستان و رمان و رویداد و غیره را) به صورت نمایش درآوردن، روی صحنه ی تئاتر (یا پرده ی سینما و تلویزیون) نشان دادن، مجسم کردن، (به صورت پرشور یا غلوآمیز) بیان کردن، (به طور زنده و موثر) آشکار ...
نمایشیشده [هنرهای نمایشی] ویژگی اثر یا متن نمایشی برگرفته از یک نوشتۀ ادبی یا غیرادبی
واژههای مصوب فرهنگستان
نمایشپرداز [هنرهای نمایشی] 1. نمایشنامهنویس|||2. مشاور ادبی و نمایشی که با کارگردان نمایش همکاری میکند و ممکن است تغییراتی در متن نمایشنامه ایجاد کند ...
نمایشپرداختی [هنرهای نمایشی] مربوط به نمایشپردازی
آسیب بومشناختی [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] هرنوع آسیبی که به یک بومسازگان وارد آید
[سینما] آسیب حاشیه
اکالیپتوس کامالدول [گیاهان دارویی] گونهای اکالیپتوس درختی به ارتفاع 30 تا 60 متر با پوست ساقۀ صاف و خاکستری که بهصورت لایههای نازک از تنه جدا میشود و میری ...
فریاد، بانگ، ضجه، حرف ندا سایر معانی: (گفتار ناگهان و از روی شور و حرارت) داد، تشر، پرخاش، ندا، عتاب، اظهار تعجب، ابراز شگفتی، علامت تعجب