[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی : Fe+++(SO4)(OH)•3(H2O
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(با a بزرگ هم می نویسند) مشروب الکلی (لیکور) دارای طعم بادام
شهر آماریلو (ایالت تگزاس ـ امریکا)
متراکم کردن، توده کردن، گرد اوردن سایر معانی: (بیشتر در مورد پول و اطلاعات) توده کردن، انباشتن، گرد آوردن، اندوختن، جمع کردن، کپه کردن
گرد اوری سایر معانی: گرداوری
غیرحرفهای سایر معانی: (بیشتر در ورزش و هنر) غیر حرفه ای، ناپیشه کار، دوستار، آماتور، وابسته به دوستاران، منحصر به دوستاران، ناشی، تازه کار، بی تجربه، خامدست، ناشیانه، دوستدار هنر [فوتبال] آم ...
[برق و الکترونیک] دورنگاری آماتوری از طریق رادیو روشی که توانایی تصحیح خطا را فراهم می سازد .
روانشناسى : غبار هراسى
عاشق پیشه، علاقمند بامور جنسی، عشقی سایر معانی: حشری، شهوتی، شهوانی
پیکوری [علوم پایۀ پزشکی] نوعی کوری که در آن هیچ ضایعۀ نمایانی در چشم دیده نمیشود
واژههای مصوب فرهنگستان
پیکور [علوم پایۀ پزشکی] فرد دچار پیکوری
مردمکگشادی کوری [پزشکی] اختلالی که در آن مردمک چشم نابینا گشادتر از مردمک چشم بینای دیگر است