معنی

[ نُ ] (اِخ) ابن بشیربن سعیدبن ثعلبة الخزرجی الانصاری، مکنی به ابوعبداللََّه، صحابی و امیر و خطیب و شاعر صدر اسلام و از مردم مدینه است و نخستین مولودی است که در بین انصار بعد از هجرت نبوی تولد یافت به سال دوم هجرت. وی ۱۲۴ حدیث روایت کرده است. وی را نائله بنت فرافصه زوجهٔ عثمان با پیراهن خونین عثمان نزد معاویه به شام فرستاد، و در سلک یاران معاویه درآمد و در جنگ صفین از همراهان معاویه بود، به سال ۵۳ هـ . ق. قاضی دمشق شد، سپس معاویه او را ولایت یمن داد، سپس مدت ۹ ماه عامل کوفه و بعداً والی حمص شد و تا زمان مرگ یزیدبن معاویه در آن منصب باقی بود و پس از مرگ یزید چون با ابن زبیر بیعت کرد، مردم حمص بر او شوریدند و او فراری و سپس کشته شد؛ به سال ۶۵ هـ . ق. وی خطیبی توانا بود و از او دیوان شعری باز مانده است. معرةالنعمان (زادگاه ابوالعلاء معری) بدو منسوب است . (از الاعلام زرکلی ج ۹ ص ۴). رجوع به تهذیب ج ۱۰ ص ۴۴۷ و جمهرةالانساب ص ۳۴۵ و اسدالغابة ج ۵ ص ۲۲ و فتوح البلدان ص ۱۳۸ و الاصفیة ج ۳ ص ۲۸۴ و معجم المطبوعات ص ۱۸۶۱ و المحبر ص ۲۷۶ و تاریخ گزیده ص ۲۴۴ شود.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.