معنی

(اِمص) زندگانی کردن. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). زیستن. (ناظم الاطباء). || (نف) زینده و زندگانی کننده. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (از فرهنگ رشیدی) (از فرهنگ فارسی معین). زیست کننده. (ناظم الاطباء). اسم فاعل از زیستن. (حاشیهٔ برهان چ معین): زردشت را گفتند جانور چند نوع است؟... گفت: «زیانی گویا و زیانی گویامیرا و زیانی میرا». رجوع شود به قابوسنامه به اهتمام نفیسی ص ۷۱ با مقابلهٔ عبارتی از قابوسنامه بقلم نگارنده... (حاشیهٔ برهان چ معین). رجوع به مجلهٔ یغما سال اول شمارهٔ ۴ صص ۱۸۰ -۱۸۵ شود. || زندگی دهنده. (فرهنگ رشیدی). به همهٔ معانی رجوع به ترکیبهای این کلمه شود.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.