۱. یکی از طبقات جهنم. ۲. [قدیمی] نهایت گودی و قعر چیزی، مثل ته دریا، ته دوزخ. ۳. [قدیمی] آنچه بعد از چیزی پدید آید. ۴. [قدیمی] سند و مدرکی که پس از فروش ملک در دست کس دیگر پیدا شود و به ...
فرهنگ فارسی عمید
[ دَ رَ ] (اِ مصغر) مصغر در. در خرد. (یادداشت مرحوم دهخدا). || توسعاً، سوراخ. (یادداشت مرحوم دهخدا): با جنگ درکی خرد باشد که بیک چشم از او بتوان نگرید. (از فرهنگ اسدی).
لغتنامه دهخدا
[ ] (اِخ) دهی است از دهستان رودبار بخش معلم کلایهٔ شهرستان قزوین واقع در ۳ هزارگزی جنوب باختری معلم کلایه، با ۱۷۴ تن سکنه (طبق سرشماری سال ۱۳۳۵ هـ . ش.). آب آن از چشمه سار و راه آن مالرو است ...
[ دَ رَ کَ / کِ دَ ] (مص مرکب) این ترکیب در عبارت ذیل منقول در سفرنامهٔ رابینو آمده است و ظاهراً معنی ملتزم و متعهد کردن کسی به انجام عملی با بیم دادن به عذاب آن جهانی دارد: بر شرکاء رود ...
[ دَ ] (اِخ) از دهات چهار دانگهٔ هزار جریب مازندران است. (از سفرنامهٔ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص ۱۲۳ و ترجمهٔ آن ص ۱۶۵).
(دَ رَ) [ ع. ] (اِ.) جِ درکه.
فرهنگ فارسی معین
=درکه
[ دَ رَ ] (ع اِ) جِ درکة، به معنی ته و نشیب است، و این در مقابل درجات است (که مراتب بهشت باشد)، و درکات به معنی منازل دوزخ است. (از غیاث) (از آنندراج): یکی از جمله صالحان به خواب دید پادش ...
[ دَ دَ ] (اِخ) از دهات بارفروش مازندران. (از سفرنامهٔ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص ۱۱۹ و ترجمهٔ آن ص ۱۶۰).
[ دَ ] (اِخ) از دهات بهرستاق لاریجان مازندران. (از سفرنامهٔ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص ۱۱۴ و ترجمهٔ آن ص ۱۵۴).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.