[ بِ / بَ ] (ع اِ) گستردنی. (منتهی
الارب) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن
عادل بن علی). نوعی از طنفسه (معرب تنبسه)
دراز کم عرض. ج، بُسُط. (از اقرب الموارد).
جِ بُسُط. مأخوذ از تازی فرش و هرچیز
گستردنی. (ناظم الاطباء) (دزی ج ۱). بساط
افکنده. فرش. (منتهی الارب). فرش. (غیاث).
فرش و گستردنی... چون متاع خانه و
اثاث البیت. (آنندراج). فرش و اثاثه. (از
فرهنگ نظام). آنچه گسترده شود بر زمین
چون قالی و گلیم و زیلو و حصیر و بستر.
هرچه بازگسترانند. و بلفظ انداختن، افکندن،
کشیدن، آراستن، گستردن و چیدن مستعمل
است. (غیاث). و با لفظ افکندن، کشیدن،
آراستن، گستردن، چیدن، برچیدن، گشادن،
افشاندن، ریختن، درنوردیدن، طی کردن، طی
شدن، هم پیچیدن، بر هم چیدن و بر یکدیگر
زدن مستعمل است. (آنندراج):