[ یَ نَ ] (اِخ) (به معنی خداوند بنا می کند) شهری در یهودا که یبنه نیز خوانده شده است. در زمان جنگ مکابیان مشهور بود و یوسیفس آن را یمنیا نامید. (از قاموس کتاب مقدس).
لغتنامه دهخدا
[ ] (اِخ) یابرة. رجوع به یابرة شود.
[ ] (اِخ) (به معنی خرمن یا جای کوبیدن غله) اسم کنعانی اورشلیم است. (قاموس کتاب مقدس). || در مواردی دیگر در کتاب مقدس احتمالاً اسم مردی از خانوادهٔ کنعان بن حام باشد. (از قاموس کتاب مقدس) ...
[ یُ سَ ] (ع اِمص) یبوسة. خشکی و عدم تری. (ناظم الاطباء). خشکی. (غیاث اللغات) (السامی): گرچه در خشکی هزاران رنگهاست ماهیان را با یبوست جنگهاست.مولوی. || ضمور و لاغری. (ناظم الاطباء). ...
[ یَ ] (ع ص) گیاه خشک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || هر گیاه خشک از تره و جز آن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). هر نوع گیاه خشک. (از اقرب الموارد). || تره ای که ...
[ یَ ] (ضمیر) ضمیر متصل به معنی «ات» که پس از اسمهایی که به الف و یا و واو تمام شده باشند درمی آورند، مانند عصایت و گیسویت. (ناظم الاطباء). اما این قول اساس علمی ندارد. و ضمیر منحصراً همان ...
[ یَ ءِ ] (اِخ) چند ریگ توده است جدا از یکدیگر و گفته اند کوهی است. (از قاموس از اقرب الموارد).
[ یَ تْ تَ فِ ] (ع فعل) افتد. قد یتفق؛ گاه اتفاق افتد. گاه افتد. (در فارسی چون قید زمان به کار رود). گاه گاه. (یادداشت مؤلف).
[ یَ تَ ] (ع اِمص) آهستگی. || بی مادری ستور. (ناظم الاطباء).
[ یَ تَ مَ ] (ع ص، اِ) جِ یتیم. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به یتیم شود.
[ یَ ] (ع مص) نخست بیرون برآمدن پای کودک از شکم مادر وقت زادن. (منتهی الارب) (از آنندراج). نخست برآمدن پای کودک از شکم مادر پیش از سر آن. یقال: خرج یتناً. (ناظم الاطباء). || (ص) بچه که ...
[ یَ کُ نَ ] (اِ مرکب) چیزی شاد و مسرورکنندهٔ طفل بی پدر. کنایه از چیز حقیر و کم ارزش.