یبوست
معنی
[ یُ سَ ] (ع اِمص) یبوسة. خشکی
و عدم تری. (ناظم الاطباء). خشکی. (غیاث
اللغات) (السامی):
گرچه در خشکی هزاران رنگهاست
ماهیان را با یبوست جنگهاست.مولوی.
|| ضمور و لاغری. (ناظم الاطباء).
|| ناروانی (در شکم). بستگی در شکم.
مقابل لینت.
- یبوست معده؛ اجابت نکردن آن. قبض
آن.