[ کِ ] (ع مص) مکافاة. پاداش دادن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به مکافاة و مکافات شود.
لغتنامه دهخدا
[ کِ ] (ع اِ) جِ کَف ء. (ناظم الاطباء). جِ کفؤ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (شرح قاموس). || جِ کفی ء. (از تاج العروس) (ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغة). رجوع به مفردات کلمه شود.
[ کَ ءَ ] (ع مص) همتا و مانند شدن. (منتهی الارب) (آنندراج). همتا گشتن و مانند شدن. (ناظم الاطباء). حالتی که در آن چیزی با چیزی دیگر برابر و مساوی باشد. (از اقرب الموارد).مانند همدیگر شدن د ...
[ کَ ف ف ] (ع اِ) شیر بیشه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شیر. اسد. (از اقرب الموارد).
[ کِ ] (ع اِ) فراهم آوردنگاه چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). جایی که در آن فراهم آیند و جمع شوند. (از اقرب الموارد). جایی که مردم جمع شوند. (یادداشت مؤلف): {/Bأَ لَمْ نَجْعَلِ ...
[ کَ فْ فا رَ / رِ ] (از ع، اِ) کفارت. کفارة: کفارهٔ شرابخوریهای بی حساب هشیار در میانهٔ مستان نشستن است. صائب. صد کعبه خلیل گو بنا کن کفارهٔ بت شکستنی نیست. میرغفور لاهیجی (از آنندراج). ...
[ کُ فْ فا ری ی ] (ع ص) بزرگ گوش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
[ کِ لَ ] (ع اِمص) کفالة. پذرفتاری و تعهد و ذمه داری. (ناظم الاطباء). پایندانی. (مجمل اللغة) (زمخشری) (مهذب الاسماء) (فرهنگ فارسی معین). ضمانت. (مجمل اللغة) (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء ...
[ کِ یَ ] (ع مص) بس آمدن چیزی. (منتهی الارب). بس بودن چیزی. (از ناظم الاطباء). بس شدن. کافی شدن. (غیاث) (آنندراج). بی نیاز شدن با چیزی از غیرآن. (از اقرب الموارد): کف الشی ء کفایة؛ بس است ...
[ کِ یَ ] (ع اِمص) کفایة. حصول چیزی در صورت استغنای از غیر آن چیز و عدم احتیاج به غیر. (ناظم الاطباء). بسندگی. (فرهنگ فارسی معین). || قابلیت و لیاقت. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). شا ...
[ کُ فْ فَ ] (ع اِ) حاشیهٔ پیراهن. (غیاث): کفةالقمیص؛ نورد دامن پیراهن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گردشدگی دامن پیراهن. (از اقرب الموارد). || هرچیزی زاید بر چیزی مثل: کفة الثوب؛ یعنی ...
[ کِ ] (اِ) شکاف و چاک و رخنه و دریدگی و ترک. || (ص) شکافته شده و ترکیده. (ناظم الاطباء). به هر دو معنی رجوع به کفته شود.