[ کِ ] (ع اِ) دیگ خرد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دیگ کوچک. (شرح قاموس). کَفت. || انبان استوار که ضایع نکند چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). انبانی ...
لغتنامه دهخدا
[ کُ فَ ] (ع ص) فرس کفت؛ اسب که به همهٔ تن برجهد و سواری بر آن دشوار باشد از برجستگی وی. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء).
[ کَ ] (ع اِ) لایهٔ فلز بسیار قیمتی که روی فلز دیگر را می پوشاند. (از دزی ج ۲ ص ۴۷۶).
پستانداری گوشتخوار شبیه سگ که دستهایش از پاها بلندتر است و معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه میکند.
فرهنگ فارسی عمید
[ کَ ] (اِ) جانوری است صحرایی و درنده که به هندی هوندار گویند. (غیاث) (آنندراج). پستانداری است از راستهٔ گوشتخواران که تیرهٔ خاصی را به نام کفتاران در این راسته به وجود می آورد. این جانو ...
=کبوتر
[ کَ تَ ] (مص) از هم باز شدن. (برهان). شکافته شدن و جدا شدن و از هم بازشدن. (ناظم الاطباء). از هم باز شدن. شکافته شدن. (فرهنگ فارسی معین). کافته شدن. شکافتن. ترکیدن. غاچ خوردن. ترک برداشت ...
[ کُ تَ ] (مص) کوفتن. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). || زدن. || سحق کردن و سائیدن. || فرسودن. || بر زمین زدن. (ناظم الاطباء). || کوفته شدن اعصاب. (ناظم الاطباء).
[ کَ تَ / تِ ] (ن مف) شکافته شده و ترکیده. (برهان) (آنندراج). شکافته و ترکیده و چاک شده و چاک زده و از هم بازشده و دوتاشده. (ناظم الاطباء). کفیده. کافته. کافتیده. غاچ خورده. دریده. (یادداشت ...
[ ] (اِخ) گروهی اند از نسل مصرایم بن حام بن نوح که با کسلوحیم نیز قرابت دارند. احتمالا در سواحل شمالی آفریقا می زیسته اند. و رجوع به قاموس کتاب مقدس شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.