یخ نازک روی آب: گرفت آب کاشه ز سرمای سخت / چو زرینورق گشت برگ درخت (عمعق: ۱۹۵).
فرهنگ فارسی عمید
= کاش۱: کاشک تنم بازیافتی خبر دل / کاشک دلم بازیافتی خبر تن (رابعهبنتکعب: شاعران بیدیوان: ۷۵).
کسی که آجر کاشی درست میکند؛ کاشیتراش؛ کاشیساز؛ کاشیگر.
فروخورندۀ خشم؛ بردبار.
۱. صدای کلاغ. ۲. (اسم مصدر) آواز؛ ناله؛ فریاد. ۳. (اسم مصدر) نشخوار. = کاغکاغ: [قدیمی] بانگ کلاغ: ای گرفته کاغکاغ از خشم ما همچون کلاغ / کوه و بیشه جای کرده چون کلاغ کاغ&zw ...
۱. مادهای که از چوب بعضی گیاهان بهصورت ورقههای نازک ساخته میشود و برای نوشتن، نقاشی، و مانند آن به کار میرود. ۲. [مجاز] نامه. ۳. [مجاز] هرنوع سند یا تعهد مک ...
آنکه کاغذ میسازد.
=کاونه
الکلوئیدی که در برگ چای و دانۀ قهوه وجود دارد و محرک سیستم عصبی مرکزی است.
۱. آنکه پیرو دین توحیدی نیست؛ بیدین؛ بیایمان. ۲. [مجاز] ظالم؛ بیرحم. ۳. [قدیمی] ناسپاس؛ کفرانکننده.
کسی که سرشت کافران دارد.
صدونهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۹ آیه؛ جحد، عبادة.