۱. مادهای که از چوب بعضی گیاهان بهصورت ورقههای نازک ساخته میشود و برای نوشتن، نقاشی، و مانند آن به کار میرود. ۲. [مجاز] نامه. ۳. [مجاز] هرنوع سند یا تعهد مک ...
فرهنگ فارسی عمید
[ غَ ذِ تِ مَ / مِ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) کاغذی محکم که در جوف شال ترمه گذارند تا بید نزند و در روی آن فرمان نویسند. (ناظم الاطباء).
لغتنامه دهخدا
(~. خَ) (اِمر.) ورقهای معمولاً چاپی که در آن فروش کالایی با مشخصات معین به خریدار گواهی شدهاست.
فرهنگ فارسی معین
(~.) (اِمر.) کاغذ کمابیش ضخیم، بادوام و معمولاً دارای نقش، برای پوشش دیوارها.
[ غَ ذِ زَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) کاغذی را گویند که در آن مبلغی پیچیده به کسی دهند. (برهان) (آنندراج). || کاغذی که طلاکوبان ورق طلا و نقره را در آن پیچند یا بر آن چسبانند. (برهان). || ...
کاغذ چغری که با یک سایا (abrasive) مثل گارنت یا سیلیسیمکاربید یا آلومینیماکسید پوشانده میشود و برای صاف کردن سطح به کار میرود [مهندسی مواد و متالورژی] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[ غَ ذِ زَ زَ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به کاغذ سوزن شود.
[ غَ ذِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) کاغذی که بغایت سفید و شفاف و لطیف باشد. (آنندراج).
نوعی کاغذ که با قلم خاصی بر آن مینگارند و با دستگاه تکثیر از آن نسخهبرداری میکنند [عمومی]
[ غَ ذِ هَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) کاغذی باشد که اکثر طفلان به ریسمان بسته به هوا سر دهند. (آنندراج). بادبادک : به باد رفتهٔ طفلی است گرد هستی من که نامه های مرا کاغذ هوائی کرد. میرزا جلا ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.