بافت چرب و سفیدرنگی که در بدن انسان و بعضی حیوانات تولید میشود. * پیه آوردن: (مصدر لازم) ۱. انباشته شدن چربی در عضوی از بدن. ۲. [مجاز] چاق شدن. * پیه چیزی را به تن (بدن) خود مالی ...
فرهنگ فارسی عمید
۱. = پیوسیدن ۲. (اسم مصدر) امید؛ انتظار.
۱. بههمرسیده؛ بههمچسبیده؛ پیوندکردهشده. ۲. (قید) همیشه؛ دائم.
۱. ارتباط؛ بههمبستگی؛ اتصال. ۲. خویشی؛ قرابت: طلب کردم ز دانایان یکی پند / مرا گفتند با نادان مپیوند (سعدی: ۱۸۵).
= بیوسیدن
پیوند دادن؛ پیوند کردن؛ متصل ساختن.
پیوندیافته؛ بههمپیوسته.
پیوستن؛ پیوند یافتن.
چپق کوچک دستهکوتاه.
۱. قطعهای فلزی مانند میخ با دندههای مارپیچی که با پیچگوشتی یا آچار پیچانده و بازوبسته میشود. ۲. قسمتی از معبر که با انحراف سیر مستقیم خود باعث تغییر مسیر معبر می&z ...
در کُشتی، فنی از کُشتی که کشتیگیر حریف را به پشت میکشد و از روی شانه بر زمین میزند؛ لنگسرکش.
حالت و چگونگی پیچا؛ پیچا بودن.