(پِ وَ تِ) (حامص.)۱- به هم بستگی، ارتباط.۲- خویشاوند شدن، خویشی.
فرهنگ فارسی معین
[ پَ / پِ وَ تَ / تِ ] (حامص) حالت و چگونگی پیوسته. شحشح. مقابل گشادگی. مقابل جدائی و بین. مقابل گسستگی و انفصال : و کیفیت هر اندامی و گردانی و سبکی و گشادگی و پیوستگی و نرمی و سختی هر یک ...
لغتنامه دهخدا
حالتی که در آن دو ژن بر روی یک فامتن آنقدر به هم نزدیک باشند که بین آنها نوترکیبی به وجود نیاید [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
← تراپیوستگی [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری]
اتصالی معمولا فلزی که میان سازههای رسانا پیوستگی الکتریکی برقرار میکند [خوردگی]
اصلی که براساس آن مراکز حراج ملزم هستند اطلاعات مثبت یا منفی حراج را، پیش از اجرای حراج، دراختیار شرکتکنندگان در مزایده قرار دهند [اقتصاد]
پیوستگی دگرههای بارز و نهفتۀ دو ژن متفاوت بهگونهایکه بر روی هر فامتن همساخت، دگرۀ بارز ژن اول و دگرۀ نهفتۀ ژن دوم پیوسته باشند|||متـ . آرایش ترانس، آرایش ...
جملهای تصحیحی برای تقریب زدن توزیع یک متغیر تصادفی گسسته با یک متغیر تصادفی پیوسته [آمار]
معادلۀ آبپویاییشناختی/ هیدرودینامیکیِ بیانگر اصل پایستگی جِرم در شاره [علوم جَوّ]
فرمولدار [ریاضی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.