فقط برای خدا.
فرهنگ فارسی عمید
جای فرود آمدن. * محط رحال: [قدیمی] بارانداز قافله؛ محل فرود آمدن بارها.
= محذورات
بهرهمند؛ حظبَرنده.
آنچه در آن چیزی را حفظ کنند؛ وسیلهای که برای نگهداری اشیا از همه طرف محدود شده.
جای جمع شدن گروهی خاص؛ انجمن؛ جرگه؛ مجلس.
چیزی که گرداگرد آن گرفته شده؛ پیچیدهشده.
۱. درست و استوار؛ قطعی و مسلّم. ۲. بهحقیقتپیوسته.
= محله
۱. مربوط به یک محل خاص: ترانهٴ محلی. ۲. از مردم محل؛ بومی.
= محمول
حمایتشده.