آنچه با حس ظاهر ادراک میشود؛ محسوس.
فرهنگ فارسی عمید
شمار؛ شماره.
فرقهای از اسماعیلیه که از حسن صباح پیروی کرده و در مواردی حشیش مصرف میکردند.
= حشره
هریک از جانوران بندپا با سر، سینه، شکم، و معمولاً بال و شاخک.
۱. هر جانوری که خوراکش حشرات باشد. ۲. بعضی از گیاهان که حشرات کوچک را در برگهای خود میگیرند و جذب میکنند.
۱. خویشان، کسان، خدمتکاران، و بندگان مرد. ۲. شخص بزرگ. ٣. چهارپا. ٤. چهارپایان.
کسانی که به اصول عبادات توجه ندارند و به واجبات و تکالیف شرعی پابند نیستند.
۱. مادهای مخدر که از خشک کردن و آماده ساختن سرشاخههای گُلدار گیاه شاهدانه تهیه میشود. ۲. [قدیمی] گیاه خشک.
سنگریزه.
۱. درو کردن. ۲. (اسم) هنگام درو.
۱. در نطق و سخن درماندن. ۲. تنگدل شدن. ۳. تنگدلی. ۴. بخل. ۵. عجز در سخن.