(حَ شَ رَ یا رِ) [ ع. حشرة ] (اِ.) یک فرد از ردة حشرات.
فرهنگ فارسی معین
۱. هر جانوری که خوراکش حشرات باشد. ۲. بعضی از گیاهان که حشرات کوچک را در برگهای خود میگیرند و جذب میکنند.
فرهنگ فارسی عمید
[ حَ شَ رَ / رِ خوا / خا ] (نف مرکب) جانور که غذای او حشره است مانند شارک (طرقه) و ترند (دم سنجه) و خلد (موشکور) و ژوژ (خارپشت). حشره خوارنده.
لغتنامه دهخدا
ردهای از ششپاوندان که یک جفت چشم مرکب و سه جفت پا و دو جفت بال بر روی سینه دارند و تنفس آنها ازطریق لولۀ پوستکی تنفسی (trachea) انجام میشود؛ مجاری دفع و یاختههای جنسی ...
واژههای مصوب فرهنگستان
ویژگی مادهای شیمیایی که از آن برای از بین بردن حشرات استفاده میشود [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات]
[ حَ شَ رَ / رِ کُ ] (نف مرکب) هر دارو که حشرات را کشد. بهترین حشره کشها گرد ددت است. و از این پیش گرد تنباکو، محلول نمک طعام، جوشانیدهٔ برگ درخت گردو و آب صابون و امثال آن برای این مقصود ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.