معنی

پیشین، قبلی، پیش، جلوی، درجلو، پیش
سایر معانی: (واقع در جلو چیزی دیگر) جلوی، پیشی، جلو، قدام، قدامی، (قدیمی) در برابر، (در قسم خوردن) بهـ، جلو کشتی، به سوی جلوی کشتی، سینه ی کشتی، به سوی سینه ی کشتی (امروزه بیشتر به این صورت به کار می رود: aft fore and)، (مهجور) قبلا، سابقا، سابقی، پیشوند:، (از نظر زمان و مکان یا مرتبه و رتبه) پیش، قبل [forenoon]، (شعر قدیم) پیش از، قبل از، prep : پیشوند بمعنی پیش و جلو قبلا وپیشروها و واقع در جلو

دیکشنری

پیش رو
قید
ago, ahead, forward, in advance, past, foreپیش
foreدرجلو
صفت
foreپیش
fore, anterior, forward, frontward, former, priorجلوی
prior, a priori, former, previous, antecedent, foreپیشین
previous, prior, former, past, foregone, foreقبلی

ترجمه آنلاین

جلو

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.