معنی

روشن، واضح، متفاوت، متمایز، مجزا
سایر معانی: ناهمسان، ناهمگن، ناهمگون، منفرد، جدا، تک، جداگانه، مشخص، هویدا، آشکار، قابل تمیز، پیدا، بی چون و چرا، صریح، قطعی، (شعر قدیم) رنگارنگ، مزین، ممتاز
[نساجی] متمایز - قابل تشخیص
[ریاضیات] متمایز، ناهمانند، مجزا، متفاوت

دیکشنری

متمایز
صفت
distinct, distinguished, different, preferableمتمایز
separate, distinct, discrete, divided, segregated, knockdownمجزا
different, distinct, otherمتفاوت
obvious, clear, explicit, vivid, distinct, plainواضح
bright, light, on, explicit, vivid, distinctروشن

ترجمه آنلاین

متمایز

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.