distinctive
/ˌdɪˈstɪŋktɪv/

معنی

مشخص، منش نما
سایر معانی: نشانگر، نمایانگر، مشخص کننده، شاخص، ممیزه، ویژه، خاص، برجسته، متمایز، بازشناخت پذیر، ممتاز

دیکشنری

متمایز
صفت
specific, specified, determined, distinctive, defined, distinguishedمشخص
distinctiveمنش نما

ترجمه آنلاین

متمایز

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.