معنی
سایر معانی: شاخابه، شیل، گوشه یا فرو رفتگی یا حفره (مثلا بین چند صخره)، دره ی کوچک، گذرگاه، تنگ، (در جنگل) زمین بی درخت، (معماری - گچ بری یا تزئینات مشابه چوبی و سنگی و غیره به ویژه در اطراف طاق) تزیین مقعر، کاو آذین، (پیش آمدگی دیوار که لامپ های برق را می پوشاند) چراغ پوش، طاق کوژ، طاق ضربی، فرو رفتگی کاو داشتن، کاو شدن، قوسدار (یا مقعر) کردن یا شدن، (انگلیس - خودمانی) پسر، مرد، کاکا، n : ز، ادم
[آب و خاک] خلیج کوچک خور