سبکبار کردن، بار از دوش کسی برداشتن، اعتراف و درد دل کردن سایر معانی: (با اقرار به گناه یا گفتن راز دل و غیره) بار خود را سبک کردن، (وجدان خود را) آرام کردن، درد دل کردن، (از زیر بار) رها کر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جدی، وهمی، غیر طبیعی سایر معانی: عجیب و غریب، غیرعادی، ناروال، فوق العاده، ابر روال، اسرارآمیز، مرموز، (پهلوی) راز یک، رازگون، غریب، زیرک
مورد بی توجهی (قرار گرفته)، به حال خود رها شده، مراقبت نشده
[عمران و معماری] چاه بدون پوشش [زمین شناسی] چاه بدون پوشش
مسلسل، پایان نا پذیر، بلا انقطاع، بدون وقفه، ایست ناپذیر سایر معانی: ایست ناپذیر، بلاانقطاع، بدون وقفه، مسلسل، پایان ناپذیر
پیوسته، لاینقطع
بی نزاکت، بی تعارف، بی تشریفات سایر معانی: غیر رسمی، خودمانی، بی تکلف، ساده، بی رودربایستی
[حسابداری] رویدادهای غیر قطعی
نا معلومی، شک، تردید، چیز نامعلوم، بلاتلکیفی سایر معانی: بلاتکلیفی، عدم قطعیت، غیر محرز بودن، محقق نبودن، نا پابرجایی، ناپایداری، بی ثباتی، تزلزل، عدم ثبات، دودلی، سرگشتگی، شبهه، احتمال، اتف ...
خالی، پر نشده، بحساب هزینه نیامده، رسمامتهم نشده سایر معانی: (حقوق) رسما مورد اتهام قرار نگرفته، متهم نشده، پر نشده مانند تفنگ و باطری، محسوب نشده [برق و الکترونیک] بی بار ویژگی ماده ای که ت ...
[عمران و معماری] تلمبه انسداد ناپذیر
ناوابسته به کلیسا، کلیسا نرو