موافقت کردن، براوردن، اجابت کردن، قانع کردن سایر معانی: پیروی کردن (از حکم یا قانون و غیره)، اطاعت کردن [فوتبال] موافقت کردن [حقوق] رعایت کردن، پیروی کردن، اجابت کردن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واگذار کردن، تصدیق کردن، دادن سایر معانی: اذعان کردن، اعتراف کردن، (شکست خود را) پذیرفتن، (حق یا امتیاز و غیره) اعطاکردن، تسلیم کردن [حقوق] اعتراف کردن، اعطا کردن، واگذار کردن، تسلیم کردن ...