فریاد، بانگ، ضجه، حرف ندا سایر معانی: (گفتار ناگهان و از روی شور و حرارت) داد، تشر، پرخاش، ندا، عتاب، اظهار تعجب، ابراز شگفتی، علامت تعجب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فریاد، جیغ، داد، فغان، خروش برآوردن، جیغ زدن، مصوت کردن، فریاد کردن، داد زدن، فریاد زدن، خروشیدن سایر معانی: جار، بانگ، غریو، خروش، بانگ زدن، جار زدن، (استرالیا) نوبت خرید مشروب برای حضار ...