اسیر، زندانی سایر معانی: محبوس، (مجازی) اسیر، بازداشتی [حقوق] زندانی، محبوس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ریسمان، طناب، رسن، ریسمان بادبان کشی، با طناب بستن، بشکل طناب درامدن سایر معانی: بند، کمند، کمند انداختن، با کمند گرفتن، رشته، به نخ کشیده، طناب پیچ کردن، (معمولا با: off یا in یا out - با ط ...
(امریکا) حراج اشیای خانگی (لباس مستعمل و غیره) برای مصارف خیریه (انگلیس: jumble sale)، حراج هدایای تقدیمی بکلیسا برای امور خیریه
محک، معیار، سنگ محک سایر معانی: (هر وسیله ی تعیین اصالت یا ارزش) محک، سنگ محک (basanite هم می گویند)
جرثقیل بارگُنجبَر [حملونقل ریلی] نوعی جرثقیل دروازهای که از آن برای تخلیه و بارگیری بارگُنجها یا نقلوانتقال آنها در بندر یا پایانه استفاده میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
بریده نشده، قطع نشده، از هم جدا نشده سایر معانی: (به ویژه کتاب) صفحه بری نشده، حاشیه بری نشده، (جواهر) نتراشیده، تراش داده نشده [نساجی] نبریده-بریده نشده
محوطهای موقت یا دائم در داخل یا نزدیک جنگل برای جمعآوری و دستهبندی فراوردههای جنگلی [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
محوطۀ حصاربندیشدهای در کنار اصطبل سرپوشیده که برای گردش روزانۀ دامها در بهار و تابستان احداث میشود [کشاورزی - علوم دامی]
محلی در ایستگاه که در آن قطار و بار پذیرفته و ردهبندی میشوند و قطارهای جدید تشکیل و به مقصد مورد نظر اعزام میشوند [حملونقل ریلی] ...
نوعی جرثقیل دروازهای که از آن برای تخلیه و بارگیری بارگُنجها یا نقلوانتقال آنها در بندر یا پایانه استفاده میشود [حملونقل دریایی] ...
خط عبور بافۀ اصلی داربَری [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
محل نگهداری دار برای ارِّهبری و خشک کردن یا فروش [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]