(جانورشناسی - از ریشه ی سانسکریت)، کاوری (انواع شکم پایان تیره ی cypraeidae که صدف های رنگینی دارند و بومی آب های گرمسیر می باشند)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یهودیت سایر معانی: (اسم جمع) یهودیان، (در سابق) محله ی یهودیان (ghetto هم می گویند)
یاغی گری، گردنکشی، شرارت، تمرد، بی بهرگی، از حفاظت قانونی، محرومیت از حقوق، نفی بلد، خرج، هزینه
مورب، اریب وار، منحنی، کج، چپ چپ، با گوشهء چشم سایر معانی: یک وری، ناسازوار، کج و کوله
کودن، احمق، چشم چپ، ناجور سایر معانی: (چشم) چپ، (خودمانی) یک وری، کج، کژ، (خودمانی) مسخره، چرند، احمقانه، لوچ، احمق، کودن، ناجور
پیچیدگی، شکنج سایر معانی: (به ویژه چهره و بدن) کج و کولگی، کولگی، هم چلانش، دژ ریختی، اعوجاج، از شکل افتادگی، ازشکل اندازی، کج کردن
تظاهر، ادا و اصول، دهن کجی، شکلک، نگاه ریایی سایر معانی: (به منظور لودگی یا تمسخر) شکلک در آوردن، دهن کجی کردن، (از شدت درد یا تنفر و غیره) قیافه ی خود را در هم کشیدن، صورت خود را معوج کردن، ...
طعنه امیز، کنایه دار، طعنهای سایر معانی: طعنه آمیز، گواژه آمیز، تفشه آمیز، تفش آمیز (رجوع شود به: irony)، اهل طنز و طعنه، گواژه گر، تفشه گر (ironical هم می گویند)، طعنه زن
گونیا، سطح اریب، منحرف، مورب، غیر مستقیم، مایل، اریب، ضمنی، حاده یا منفرجه، رنده کردن، اریب کردن، اریب وار بریدن یا تراشیدن سایر معانی: نا راست، کنایه آمیز، کج، مبهم (مخالف: رک)، یک وری، غیر ...
کج و معوج، جناغی، شکسته، منکسر کردن، دارای پیچ و خم کردن سایر معانی: دارای مسیر زیگزاگ، زیگزاگ، خط چند جا شکسته، منشاری [برق و الکترونیک] زیگزاگ [ریاضیات] دارای پیچ و خم، شکسته، منکسر ...