بلند، علوی، آسمانی، بهشتی، وابسته به عالم بالا سایر معانی: عرشی، الهی، وابسته بعالم بالا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زمینی، دارای تلوریوم سایر معانی: وابسته به تلوریم (tellurium)، رجوع شود به: tellurian، tellurous دارای تلوریوم
زمین، سرزمین، خاکی، دنیوی، زمینی سایر معانی: وابسته به کره ی زمین، دنیوی (در برابر: اخروی)، این جهانی، کره ی زمین
زمینی، خاکی، دنیوی، این جهانی سایر معانی: خشکی، زمینی (در برابر: آبی یا هوایی)، زمین زی، خاکزی، وابسته به کره ی زمین، وابسته به نخستین چهار سیاره ی منظومه ی شمسی (عطارد و زهره و مریخ و زمین) ...
تمرین نکرده، فاقد تمرین، ناورزیده، بی تجربه
ساده لوح، ساده دل، ساده طبع سایر معانی: ساده، صاف و ساده، چشم و گوش بسته، هالو، بی هنر، ابتدایی، غیرتصنعی، غیرساختگی، واقعی، اصیل، نافرهیخته، بی حیله، بی تزویر، جانزده
خیال پرور، خیال پرست سایر معانی: وابسته به آرمانشهر، آرمانشهری، آرمانی، آرمان گرایانه، واهی، خیال پردازانه، خواب و خیالی، خیالباف، رویا گرای، خیال گرای، ساکن جزیره aipotu، اهل اتویپی، خیالی، ...