unsophisticated
معنی
ساده لوح، ساده دل، ساده طبع
سایر معانی: ساده، صاف و ساده، چشم و گوش بسته، هالو، بی هنر، ابتدایی، غیرتصنعی، غیرساختگی، واقعی، اصیل، نافرهیخته، بی حیله، بی تزویر، جانزده
سایر معانی: ساده، صاف و ساده، چشم و گوش بسته، هالو، بی هنر، ابتدایی، غیرتصنعی، غیرساختگی، واقعی، اصیل، نافرهیخته، بی حیله، بی تزویر، جانزده
دیکشنری
ساده نیست
صفت
naive, unsophisticated, artless, dewy-eyed, simple-heartedساده لوح
naive, unsophisticated, artless, onefold, dewy-eyed, simple-heartedساده دل
artless, naive, onefold, unsophisticated, dewy-eyed, simple-heartedساده طبع
ترجمه آنلاین
غیر پیچیده
مترادف
artless ، authentic ، bush league ، callow ، childlike ، clean ، cornball ، corny ، crude ، folksy ، genuine ، green ، guileless ، homey ، inexperienced ، ingenuous ، innocent ، kid ، naive ، plain ، pure ، raw ، rookie ، straightforward ، unadulterated ، unaffected ، unartificial ، uncomplicated ، uninvolved ، unrefined ، unschooled ، unstudied ، untutored ، unworldly ، wide eyed