unsophisticated
/ˌənsəˈfɪstɪˌketəd/

معنی

ساده لوح، ساده دل، ساده طبع
سایر معانی: ساده، صاف و ساده، چشم و گوش بسته، هالو، بی هنر، ابتدایی، غیرتصنعی، غیرساختگی، واقعی، اصیل، نافرهیخته، بی حیله، بی تزویر، جانزده

دیکشنری

ساده نیست
صفت
naive, unsophisticated, artless, dewy-eyed, simple-heartedساده لوح
naive, unsophisticated, artless, onefold, dewy-eyed, simple-heartedساده دل
artless, naive, onefold, unsophisticated, dewy-eyed, simple-heartedساده طبع

ترجمه آنلاین

غیر پیچیده

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.