خوشبخت، موفق، سرسبز، کامیاب، کامکار سایر معانی: شکوفا، آباد، آبادان، پر رونق، در رفاه، دولتمند، ثروتمند، مساعد، سعید، فرخنده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راحت، اسوده، دنج، گرم و نرم، راحت واسوده، امن و امان، اماده و مجهز، بطور دنج قرار گرفتن، غنودن، باندازه سایر معانی: گرم، جمع و جور و راحت، (جامه) چسبان، کمی تنگ، (عامیانه - درآمد) بسنده، کاف ...