اخر هفته، تعطیل اخر هفته، تعطیل اخر هفته را گذراندن سایر معانی: bweekends اخر هفته، اخر هفته ازشب شنبه یاظهرشنبه تادوشنبه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هفتگی، هفته به هفته، هفتهای یکبار سایر معانی: هر هفته، هفت روز یکبار، هفته نامه
بلیت هفتگی [حملونقل ریلی] نوعی بلیت اعتباری که از تاریخ صدور به مدت یک هفته اعتبار داشته باشد
واژههای مصوب فرهنگستان
شب هفته (به جز شنبه و یکشنبه)
فکر کردن، تصور کردن، بر آن بودن سایر معانی: (قدیمی) فکر کردن، بر ان عقیده بودن
ریز، کوچک، بی اهمیت سایر معانی: (عامیانه) کوچولو، کوچول موچول، فسقلی، ریزه پیزه، weensy سوسیس، خرده
نم، گریستن، اشک ریختن، گریه کردن سایر معانی: پرژک، قطره های آب (روی چیزی جمع شدن)، (شیشه ی پنجره و غیره) عرق کردن، (زخم یا گیاه و غیره) آب پس دادن، لیچ افتادن، تراویدن، (با: for) سوگواری کرد ...
از ته دل گریه و زاری کردن
عزادار، عزادار، نالان، گریان سایر معانی: اشکبار، پر اشک، متمایل به گریه و زاری، تراونده، آب چکان، عرق ریز
متوسط سالیانۀ تردد روز کاری [حملونقل درونشهری - جادهای] میانگین تردد شمارششده در روزهای کاری
(گیاه شناسی)، نیام خارک دار و چسبنده ی هر یک از این گیاهان، رجوع شود به: bur marigold، (گیاه شناسی) علف گدا (انواع گیاهانی که در شرق ایالت متحده برای بهسازی زمین کشت می شود به ویژه: desmodiu ...
[روانپزشکی] طرح بین آزمودنی ها. طرحی تجربی که در آن آزمودنی های مختلف تحت شرایط متفاوت مورد آزمایش قرار می گیرند.