معنی

فکر کردن، تصور کردن، بر آن بودن
سایر معانی: (قدیمی) فکر کردن، بر ان عقیده بودن

دیکشنری

ماجرا
فعل
think, reflect, ween, ideate, cerebrateفکر کردن
imagine, fancy, conceive, visualize, trow, weenتصور کردن
ween, intendبر آن بودن

ترجمه آنلاین

Ween

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.