تبخیر شدن، بخار کردن سایر معانی: تبدیل به ماده ی فرار کردن یا شدن [شیمی] بخار شدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابدار، رقیق، ابی، تر، ابکی، پر اب، اشکبار سایر معانی: آبکی، پر آب، آب زیپو، اشک آلود، با گریه و زاری، واقع در آب، دریایی، ضعیف، کم قوه، سست، شل، شل و ول، کم رنگ، رنگ پریده، وابسته به یا همان ...
لق، جنبنده، لرزان سایر معانی: سست، شل، متزلزل، سست بنیان، مرتعش، نوسانی، (امریکا - قدیمی) عضو اتحادیه انقلابی کارگران (در سال 1905 در شیکاگو تاسیس شد)
ترسویی، بزدلی، نداشتن دل و جرات
ضرب دوم و چهارم در میزانهای چهارضربی، ضرب دوم و سوم در میزانهای سهضربی و ضرب دوم در میزانهای دوضربی [موسیقی]
واژههای مصوب فرهنگستان
وضعیتی که در آن فاعل با علم به اینکه بهترین عمل کدام است عمل دیگر را برمیگزیند [فلسفه]
یکی از خصوصیات توابع چکیدهساز، که در صورت وجود آن، با در اختیار داشتن m1 یافتن m2 بهطوریکه hash(m1) = hash(m2) دشوار باشد [رمزشناسی]
نشانههای اولیۀ تغییر پارادایمها (paradigm) یا روندهای آینده یا پیشرانها یا ناپیوستگیها [آیندهپژوهی]
پولی که بهسهولت قابل تبدیل به سایر پولها نیست و احتمال کاهش ارزش آن نسبت به سایر پولها وجود دارد [اقتصاد]