خردل، خردل، ضعیف النفس، شکست خورده، ترسو و پست سایر معانی: نامردانه، بزدلانه، عاجزانه، زبون و ترسو، پست و بی دل و جرات، آدم بزدل یا نامرد، ادم ترسو وپست
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رام، رام شدنی، سر براه، مطیع، سربزیر، تعلیم بردار سایر معانی: حرف شنو
گیج، از خود بی خود، سرمست، بی مهابا سایر معانی: گیج در اثر مشت خوردن، (خودمانی)، (در اثر ضربه به سر) گیج، مات