slaphappy
معنی
گیج، از خود بی خود، سرمست، بی مهابا
سایر معانی: گیج در اثر مشت خوردن، (خودمانی)، (در اثر ضربه به سر) گیج، مات
سایر معانی: گیج در اثر مشت خوردن، (خودمانی)، (در اثر ضربه به سر) گیج، مات
دیکشنری
اسرار آمیز
صفت
dizzy, staggering, astounding, confounded, hazy, slaphappyگیج
drunk, gay, merry, slaphappy, cock-a-hoopسرمست
unconscious, beside oneself, infatuate, slaphappyاز خود بی خود
precipitous, slaphappyبی مهابا
ترجمه آنلاین
سیلی
مترادف
befuddled ، bewildered ، dazzled ، gaga ، giddy ، groggy ، hazy ، punch drunk ، punchy ، puzzled ، senile ، silly ، staggered ، staggering ، tipsy ، unsteady ، weak in the knees ، weak kneed ، wobbly ، woozy