فهرست، جدول، میز، سفره، کوهمیز، لیست، لوح، مطرح کردن، از دستور خارج کردن، روی میز گذاشتن، در فهرست نوشتن سایر معانی: خوراک روی میز، خوان، مجموعه ی قوانین (به ویژه اگر بر لوحه نوشته شده باشد) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرویس چای خوری سایر معانی: set tea سرویس چای خوری
حامل، وسیله نقلیه، ناقل، رسانه سایر معانی: وسیله(ی نقلیه)، ترابر، اوزار (ترابری)، مرکوب، بردار، وسیله(ی بیان)، بیانگر، برندگر، رسانگر [شیمی] محمل [عمران و معماری] وسیله نقلیه - اتومبیل - خود ...
گرایش به باوری غالب یا انجام کاری به دلیل وجود گرایش عمومی [آیندهپژوهی]
واژههای مصوب فرهنگستان
وسیلهای برای حمل مسافر یا بار که بر روی ریل حرکت میکند [حملونقل ریلی]
واگنی مجهز به تجهیزات لازم برای اندازهگیری تعدادی از مشخصههای خط و سازههای فنی [حملونقل ریلی]
واگنی که قلابهای اتصال سر و ته آن همشکل نیست، بلکه یکی متناسب با قلابهای لوکوموتیوی است که پیش از آن قرار دارد و دیگری متناسب با قلابهای واگنی است که پس از آن قرار می ...
واگنی برای حمل و تخلیه و پخش مناسب پارسنگ بر روی بستر خط [حملونقل ریلی]
واگنی با کف پایین که ارتفاع کف آن از تراز ریل حدود 35 سانتیمتر است [حملونقل ریلی]
واگنی که میتواند برای تخلیۀ بار بچرخد و درِ آن به سمت محل تخلیه باز شود [حملونقل ریلی]