خود رو، اتومبیل، ماشین متحرک خودکار، ماشین خودرو سایر معانی: ماشین سواری، خودرو (سواری نه باری)، اتومبیل راندن، اتومبیل سوار شدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(معماری) طاق ضربی (به شکل نیمه استوانه)، طاق ضربی طاق ضربی [عمران و معماری] طاق گهواره ای
کشتی جنگی، ناو، نبرد ناو سایر معانی: نبردناو، ناو، کشتی جنگی [عمران و معماری] رزمناو
قمقمه، فروشگاه یا رستوران، نهارخوری سایر معانی: رجوع شود به: post exchange، رستوران ارتشی، رستوران و تفرجگاه مجاور سربازخانه، (ادارات و مدارس و غیره) اغذیه فروشی کوچک، نوشابه فروشی، دکه، (در ...
(در مورد معتادان) ترک اعتیاد (یکباره و به طور کامل)، محروم (کردن یا شدن معتاد از آنچه که به آن خو دارد)، خمار، (خودمانی) بدون تهیه وتدارک، بدون آمادگی، بلامقدمه، (خودمانی) به طور صریح و بی پ ...
گاری کوتاه بی لبه، چهارچرخه بارکشی سایر معانی: گاری، چهارچرخه، بارکش، گاری دستی، با چهارچرخه بارکشیدن
کشتیرو [حملونقل ریلی] واگن قابل حمل با کشتی
واژههای مصوب فرهنگستان
1- پیروی کردن، تاسی کردن، دنباله روی کردن 2- (بازی ورق) همان خال را بازی کردن
(آمریکا) رستوران کوچک و کثیف، رستوران محقر و ارزان
خط مرزی میان دو ملک، (تلفن) خط مشترک، خط مشی حزب [کامپیوتر] خط دسته ای
[عمران و معماری] اتومبیل پلیس
واگن تخت خوابدار راه اهن سایر معانی: (راه آهن) کوپه ی بستردار، کوپه ی درجه یک، واگن تختخواب دار