شهوانی، خوش گذران، شهوت انگیز، شهوت پرست، شهوتران سایر معانی: رجوع شود به: sensual
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شهوت انگیز، شهوانی، شهوت زا، وابسته به عشق شهوانی
مربوط بخوشی ولذت سایر معانی: وابسته به لذت
مربوط بخوشی ولذت سایر معانی: روانشناسى : لذت جویانه
هرزه، شهوانی، شهوت انگیز سایر معانی: وابسته به یا بیانگر شهوت و هرزگی، آژوناک
فحشاء سایر معانی: هرزگی، فسق، شهوت پرستی
شیرین، لذیذ، خوش مزه، شهوت انگیز سایر معانی: لذیذ (به ویژه به خاطر شیرین بودن)، خوش طعم، چرب و نرم، شاداب، خواستنی، دلنواز، روح بخش، دلپذیر
میگسار، مشروبخوار، الکلی، ابدار، پر پشت، با شکوه، شاداب، پر اب، مست کردن سایر معانی: سبز و خرم، گشن، انبوه، سرسبز و پر پشت، دارای تزئینات بیش از حد، پر آذین، پر شاخ و برگ، لطیف و آبدار، رسید ...
وابستگی به حواس، پیروی جسمانی
مقاربتی، جنسی، تناسلی سایر معانی: وابسته به جفت گیری، مرزی، گایشی، گشنی، وابسته به نر بودن و ماده بودن، نرینگی - مادینگی، ژادی، وابسته به الت تناسلی و جماع [بهداشت] جنسی - تناسلی ...
عیاش سایر معانی: عیاش