لغو، محو، فسخ، برانداختگی، الغا مجازات سایر معانی: برچیدن، الغا، ملغی سازی، براندازی، از میان برداری [نساجی] ازبین بردن - نابود کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نس، الغا، بطلان
دفع، مدفوع سایر معانی: وازنش، برون پالش، برون تراوی، برون تراوش [بهداشت] مدفوع - پیخال
فراری، فرار، مهاجر، پناهنده، فانی، تبعیدی، بی دوام، زود گذر سایر معانی: گذرا، مربوط به موضوعات روز، وابسته به مطالب زود گذر، متغیر، عیار، سرگردان، سیار [زمین شناسی] فرار در مباحث مربوط به بو ...
ابطال، لغو سازی، لغو شدگی سایر معانی: بی ارزش سازی، الغا، بی اثرسازی، ناچیز سازی [حقوق] ابطال، الغاء